تک پارتی جی
وقتی تو بدمینتون خوبین و برا هم کری میخونین
پدر تو یه دوست داشت به اسم پارک این آقای پارک هم یه پسر به اسم جی پارک داشت
اونا اومدن داخل و رو مبل نشستن که پدرت به جی گفت که بیاد پیش تو جی هم قبول کرد
تق تق
ا.ت:بیا تو
جی:سلام خانم بازنده
ا.ت: کی گفته من بازندم
جی:من میگم
ا.ت:همه میدونن که بازی من از تو بهتره آقای پارک
جی: اگه بازیت از من بهتر بود نمی باختی خانم هوانگ
ا.ت : اون هفته من حالم خوب نبود
جی: چطور حالت خوب نبود که داشتی برام کری میخوندی
ا.ت: خب یه دفعه حالم بد شد بعدشم اون هفته ی قبلش هم تو باختی
جی: اون هفته خوب منم حالم خوب نبود
ا.ت: عه توهم اولش برام کری میخوندی
جی: خب حالا اگه راستته بیا بازی کنیم
ا.ت: قطعا در برابر من شانسی برا بردن نداری
جی:ببینیم و تعریف کنیم
شما به زمین بازی که داخل خونتون بود رفتین و لباس ورزشی هاتون رو پوشیدین
( بعد از ۲ ساعت بازی کردن)
جی: دیدی باختی
ا.ت: تو جر زنی کردی
جی: به من چه تو بلد نیستی
ا.ت: من بلد نیستم یا تو
جی: فعلا که تو بلد نیستی
ا.ت:دفعه ی بعد میبرمت صبر کن امروزم حالم خوب نبود
جی: دفعه ی قبل هم همین رو گفتی
ا.ت: ولی دفعه بعد حتما میبرم
جی:حالا تمومش کن باید جریمه بشی
ا.ت: جریمه نداشتیم که
جی:الان داریم
ا.ت:خب چیه
جی: من یه چیزی میخوام بهت بگم اگه قبول کنی دیگه جریمه نمی شی
ا.ت:باشه بگو
جی یهو جلو پات زانو زد و یه جعبه کوچیک در اورد و بهت گفت
جی: میشه پرنسس زیبایی مثل تو بشه ملکه ی زندگی من
ازاین حرفش تعجب کردی نمی دونستی چی بگی چون خودت هم از بهش حس هایی داشتی پس قبول کردی
ا.ت: باشه
جی: حلقه رو دستت کرد و بلند و شد و پیشونیت رو بوسید
جی: خوشحالم که قبول کردی
ا.ت: مگه میشد ردش کرد
بعدش باهم ازدواج کردن و صاحب ۲ تا بچه شدن
خب تو با پسرش دوست بودین دوست که چه عرض کنم رقیب هم
هردو تو بدمینتون خوب بودین و برا هم کری میخوندین
امروز قرار بود بیان خونتون توهم خودت رو آماده کردی
زنگ در خورد خدمتکار در رو باز کرد
درسته همونا بود
آقای پارک:سلام
پ ا.ت:سلام خوش آمدین
پدر تو یه دوست داشت به اسم پارک این آقای پارک هم یه پسر به اسم جی پارک داشت
اونا اومدن داخل و رو مبل نشستن که پدرت به جی گفت که بیاد پیش تو جی هم قبول کرد
تق تق
ا.ت:بیا تو
جی:سلام خانم بازنده
ا.ت: کی گفته من بازندم
جی:من میگم
ا.ت:همه میدونن که بازی من از تو بهتره آقای پارک
جی: اگه بازیت از من بهتر بود نمی باختی خانم هوانگ
ا.ت : اون هفته من حالم خوب نبود
جی: چطور حالت خوب نبود که داشتی برام کری میخوندی
ا.ت: خب یه دفعه حالم بد شد بعدشم اون هفته ی قبلش هم تو باختی
جی: اون هفته خوب منم حالم خوب نبود
ا.ت: عه توهم اولش برام کری میخوندی
جی: خب حالا اگه راستته بیا بازی کنیم
ا.ت: قطعا در برابر من شانسی برا بردن نداری
جی:ببینیم و تعریف کنیم
شما به زمین بازی که داخل خونتون بود رفتین و لباس ورزشی هاتون رو پوشیدین
( بعد از ۲ ساعت بازی کردن)
جی: دیدی باختی
ا.ت: تو جر زنی کردی
جی: به من چه تو بلد نیستی
ا.ت: من بلد نیستم یا تو
جی: فعلا که تو بلد نیستی
ا.ت:دفعه ی بعد میبرمت صبر کن امروزم حالم خوب نبود
جی: دفعه ی قبل هم همین رو گفتی
ا.ت: ولی دفعه بعد حتما میبرم
جی:حالا تمومش کن باید جریمه بشی
ا.ت: جریمه نداشتیم که
جی:الان داریم
ا.ت:خب چیه
جی: من یه چیزی میخوام بهت بگم اگه قبول کنی دیگه جریمه نمی شی
ا.ت:باشه بگو
جی یهو جلو پات زانو زد و یه جعبه کوچیک در اورد و بهت گفت
جی: میشه پرنسس زیبایی مثل تو بشه ملکه ی زندگی من
ازاین حرفش تعجب کردی نمی دونستی چی بگی چون خودت هم از بهش حس هایی داشتی پس قبول کردی
ا.ت: باشه
جی: حلقه رو دستت کرد و بلند و شد و پیشونیت رو بوسید
جی: خوشحالم که قبول کردی
ا.ت: مگه میشد ردش کرد
بعدش باهم ازدواج کردن و صاحب ۲ تا بچه شدن
خب تو با پسرش دوست بودین دوست که چه عرض کنم رقیب هم
هردو تو بدمینتون خوب بودین و برا هم کری میخوندین
امروز قرار بود بیان خونتون توهم خودت رو آماده کردی
زنگ در خورد خدمتکار در رو باز کرد
درسته همونا بود
آقای پارک:سلام
پ ا.ت:سلام خوش آمدین
- ۱.۷k
- ۱۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط